یا هوو و حرفای یک دوست
این پسرا همه دنبال یه دخترند که حالا توی این دنیا خدا می دونه که از کجا داره با
اون می چته . یه روز که توی چت روم بودم یه نوشته جالب نظرم جلب کرد . دیدم که
یه نفر همش می نویسه یا (مهدی.یا مهدی ادرکنی.اقا بیا) من که به تا حالا به یه
چنین آدمی توی یاهوو بر نخورده بودم سریع بهش پی ام دادم و گفتم بابا تودیگه
چته ؟ چه عجب یه آدمی پیدا شد که بیاد این چیزا رو بنویسه.دیدم رفته روی تالک
(تاک)و با یه حال عجیبی داره یا مهدی می گه.که دیدم ایگنور شد .گفتم چیه تازه
واردی گفت نه. گفتم پس چرا؟ آخه اینجاجاش نیست.گفت می دونم. گفت به آقا
اعتقاد داری؟گفتم خوب آره.گفت پس خوب گوش کن. گفت من کارمندم و
یه مادر پیر دارم.ماهی60تومان حقوق می گیرم سیستمم هم اداره داده که کارای
اداره رو باهاش انجام بدم. مادرم بیمار.باید ماهی 50هزار تومان اجاره بدم . گفت
چون نمی شناسمت اینارو می گم.گفت چند روز پیش که از سر کار میومدم یه آقایی اومد
به من گفت که بیا بریم کارت دارم منو برد تویه یک باغ از هر میوه یه کارتن بهم داد
بعدیه پاکت که پول داخلش بود بهم داد . من هم که شوکه شده بودم هیچ چیزی
نمی گفتم. بعد رفتیم سوپر مارکت و تمام وسایل مایحتاج زندگیو برام خرید . منم
با خوشحالی رفتم خونه . به مادرم همه چیو گفتم.مامانم گفت حقوق که گرفتی
بهش پولش بده . ولی من گفتم اون حتی پول هم بهم داد. مادرم گفت همین الان
برو اون پول بهش پس بده منم گفتم باشه من همه اون منطقه رو سر زدم ولی
اثری از باغ نبود میگفت دیگه خسته شدم . اومدم خونه.گفتم مامان به جان خودت
باغی نبود. گفتم مامانم شاید فکر کنه که نخواستم پو لو بدم دیدم مادرم داره گریه
میکنه.گفتم به جان آقا راست می گم . مامانم گفت می دونم پسرم. توی این مدت
که تو رفتی من خوابم برد یه سید به خوابم اومدوگفت من چیزی که دادم پس
نمی گیرم اون خود آقا مهدی بوده . من که از پشت سیستمم نمی تونستم تکون
بخورم سریع خواستم ادش کنم گفت من دیگه آنلاین نمی شم . گفتم باشه عیب
نداره فقط جواب ادمو بده.که هنوز که3سال میگذره آیدیه خاک پای اوهنوزچراغش
خاموشه و دیگه هیچوقت آن نشد و من هنوزچشمم به ایدیه خاکه پای او هست
تا یه روز آن بشه و من از قیافه آقا ازش سوال کنم. (یا مهدی صاحب الزمان)
اون می چته . یه روز که توی چت روم بودم یه نوشته جالب نظرم جلب کرد . دیدم که
یه نفر همش می نویسه یا (مهدی.یا مهدی ادرکنی.اقا بیا) من که به تا حالا به یه
چنین آدمی توی یاهوو بر نخورده بودم سریع بهش پی ام دادم و گفتم بابا تودیگه
چته ؟ چه عجب یه آدمی پیدا شد که بیاد این چیزا رو بنویسه.دیدم رفته روی تالک
(تاک)و با یه حال عجیبی داره یا مهدی می گه.که دیدم ایگنور شد .گفتم چیه تازه
واردی گفت نه. گفتم پس چرا؟ آخه اینجاجاش نیست.گفت می دونم. گفت به آقا
اعتقاد داری؟گفتم خوب آره.گفت پس خوب گوش کن. گفت من کارمندم و
یه مادر پیر دارم.ماهی60تومان حقوق می گیرم سیستمم هم اداره داده که کارای
اداره رو باهاش انجام بدم. مادرم بیمار.باید ماهی 50هزار تومان اجاره بدم . گفت
چون نمی شناسمت اینارو می گم.گفت چند روز پیش که از سر کار میومدم یه آقایی اومد
به من گفت که بیا بریم کارت دارم منو برد تویه یک باغ از هر میوه یه کارتن بهم داد
بعدیه پاکت که پول داخلش بود بهم داد . من هم که شوکه شده بودم هیچ چیزی
نمی گفتم. بعد رفتیم سوپر مارکت و تمام وسایل مایحتاج زندگیو برام خرید . منم
با خوشحالی رفتم خونه . به مادرم همه چیو گفتم.مامانم گفت حقوق که گرفتی
بهش پولش بده . ولی من گفتم اون حتی پول هم بهم داد. مادرم گفت همین الان
برو اون پول بهش پس بده منم گفتم باشه من همه اون منطقه رو سر زدم ولی
اثری از باغ نبود میگفت دیگه خسته شدم . اومدم خونه.گفتم مامان به جان خودت
باغی نبود. گفتم مامانم شاید فکر کنه که نخواستم پو لو بدم دیدم مادرم داره گریه
میکنه.گفتم به جان آقا راست می گم . مامانم گفت می دونم پسرم. توی این مدت
که تو رفتی من خوابم برد یه سید به خوابم اومدوگفت من چیزی که دادم پس
نمی گیرم اون خود آقا مهدی بوده . من که از پشت سیستمم نمی تونستم تکون
بخورم سریع خواستم ادش کنم گفت من دیگه آنلاین نمی شم . گفتم باشه عیب
نداره فقط جواب ادمو بده.که هنوز که3سال میگذره آیدیه خاک پای اوهنوزچراغش
خاموشه و دیگه هیچوقت آن نشد و من هنوزچشمم به ایدیه خاکه پای او هست
تا یه روز آن بشه و من از قیافه آقا ازش سوال کنم. (یا مهدی صاحب الزمان)